کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرنوشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرنوشت
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ وِ) (اِمر.) تقدیر.
-
جستوجو در متن
-
تاخیره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (اِ.) بخت ، طالع ، سرنوشت .
-
بودنی
فرهنگ فارسی معین
(دَ)( اِ.)1 - پیشامد،ماجرا. 2 - سرنوشت .
-
خوش بین
فرهنگ فارسی معین
( ~. )(ص فا.) کسی که به سرنوشت و پیش آمدها بدگمان نباشد.
-
فلک نواز
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نَ) [ ع - فا. ] (ص مف .) خوش - اقبال ، کسی که سرنوشت به او روی خوش نشان داده .
-
قدر
فرهنگ فارسی معین
(قَ دَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - سرنوشت ، تقدیر. 2 - توانایی ، قدرت .
-
بوش
فرهنگ فارسی معین
(بُ وِ) [ په . ] (اِمص .) 1 - بودن ، کون . 2 - وجود هستی . 3 - تقدیر، سرنوشت .
-
بخشش
فرهنگ فارسی معین
(بَ ش ِ) [ په . ] 1 - (اِمص .)داد، دهش . 2 - انعام . 3 - ( اِ.) تقدیر، سرنوشت .
-
منیت
فرهنگ فارسی معین
(مَ نِ یَّ) [ ع . منیة ] (اِ.) 1 - اجل ، مرگ . 2 - سرنوشت .
-
قسمت
فرهنگ فارسی معین
(قِ مَ) [ ع . قسمة ] (اِ.) 1 - بهره ، نصیب . 2 - جزء. 3 - سرنوشت ، تقدیر.
-
قضاء
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) به جا آوردن ، گزاردن . 2 - داوری کردن . 3 - (اِ.) حکم ، فرمان . 4 - سرنوشت ، تقدیر.
-
قدری
فرهنگ فارسی معین
(قَ دَ) [ ع . ] (ص نسب .) منسوب به قدر (معتقد به تقدیر و سرنوشت از پیش تعیین شده ). مق جبری .
-
آبشخور
فرهنگ فارسی معین
(بِ خُ) (اِمر.) = آبشخوار. آبشخورد: 1 - جای خوردن یا برداشتن آب . 2 - ظرف آبخوری . 3 - منزل ، مقام . 4 - بهره ، قسمت . 5 - سرنوشت .
-
تقدیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) اندازه گرفتن . 2 - (اِ.) فرمان خدا، سرنوشت . 3 - (مص ل .) ارج نهادن .