کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرعت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرعت
فرهنگ فارسی معین
(سُ عَ) [ ع . سرعة ] 1 - (مص ل .) تند رفتن . 2 - (اِمص .) تندی .
-
واژههای همآوا
-
صراط
فرهنگ فارسی معین
(ص ) [ ع . ] (اِ.) راه ، طریق .
-
جستوجو در متن
-
دو
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمص .) راه رفتن به سرعت ، دویدن .
-
شلاقی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ تر - فا. ] (ق مر.) به سرعت .
-
فوری
فرهنگ فارسی معین
(فُ) [ ع - فا. ] 1 - (ص نسب .) کاری که باید به سرعت انجام شود. 2 - (ق .) به سرعت ، بی درنگ .
-
تندآب
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) 1 - تیزآب . 2 - آبی که با سرعت زیاد جریان داشته باشد.
-
زودگذر
فرهنگ فارسی معین
(گُ ذَ) (ص فا.) آن چه که به سرعت محو شود.
-
عاجلاً
فرهنگ فارسی معین
(ج ِ لَ نْ) [ ع . ] (ق .) فوری ، به سرعت .
-
قاپ زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص م .) ربودن چیزی به سرعت و ناگهانی .
-
توربوترن
فرهنگ فارسی معین
(تُ بُ تِ رَ) [ فر. ] (اِ.) قطاری با موتور توربینی و سرعت زیاد.
-
تسارع
فرهنگ فارسی معین
(تَ رُ) [ ع . ] (مص ل .) شتافتن ، سرعت گرفتن .
-
فوت شدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ دَ) (مص ل .) (عا.) به سرعت و به آسانی در ذهن جا گرفتن و حفظ شدن .
-
بادسنج
فرهنگ فارسی معین
(سَ) ( اِ.) 1 - ابزاری برای اندازه گیری شدت و سرعت باد. 2 - کنایه : از: بیهوده کار، یاوه گو.