کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرشتن
فرهنگ فارسی معین
(س رِ تَ) [ په . ] (مص م .) 1 - آغشته کردن ، مخلوط کردن . 2 - خمیر کردن . 3 - آفریدن .
-
جستوجو در متن
-
سریشیدن
فرهنگ فارسی معین
(س دَ) (مص م .) نک سرشتن .
-
عجن
فرهنگ فارسی معین
(عِ جْ) [ ع . ] (مص م .) 1 - سرشتن هر چیزی . 2 - خمیر کردن .
-
فرغاریدن
فرهنگ فارسی معین
(فَ رْ دَ) (مص م .) 1 - خیسانیدن . 2 - سرشتن .
-
تخمیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - سرشتن ، مایه زدن . 2 - رسیدن شراب . 3 - ترشیده شدن .
-
مشتن
فرهنگ فارسی معین
(مُ یا مِ تَ) (مص م .) 1 - مالیدن (اعم از آن که دست در چیزی بماند یا چیزی را به چیزی دیگر بمالند). 2 - سرشتن ، خمیر کردن .
-
آغاریدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ)1 - (مص م .)خیساندن ، نم دادن . 2 - آمیختن . 3 - سرشتن . 4 - (مص ل .) نم کشیدن ، خیسیدن . 5 - تراویدن .