کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرسری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرسری
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ) (ص نسب .) بی تأمل ، بدون فکر کردن .
-
جستوجو در متن
-
سردستی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ) (ص .) سرسری ، ناقص .
-
سنبل
فرهنگ فارسی معین
(سَ بَ) (اِ.) (عا.) کار سرسری ، سطحی .
-
سرهم بندی
فرهنگ فارسی معین
(سَ رِ هَ. بَ) (حامص .) (عا.) کاری را سرسری انجام دادن .
-
سمبل
فرهنگ فارسی معین
(سَ بَ)(اِ.) (عا.)= سنبل : کار سرسری ، سطحی .
-
سمبل کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) (مص ل .) (عا.) کاری را سرسری و بدون دقت انجام دادن .
-
تف مالی
فرهنگ فارسی معین
(تُ) (حامص .) (عا.) 1 - به آب دهان آغشته کردن چیزی ، تف مالیدن . 2 - سرسری شستن ظرف و امثال آن .
-
دست دستی
فرهنگ فارسی معین
(دَ دَ) (ص نسب .) (عا.) 1 - سرسری ، سطحی . 2 - بیهوده ، بی جهت .
-
اهمال
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) فرو گذاشتن ، سرسری کاری را انجام دادن . 2 - بی پروایی کردن . 3 - (اِمص .) سهل انگاری . ج . اهمالات .