کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرزمین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرزمین
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ) (اِمر.) مرز و بوم .
-
جستوجو در متن
-
اهرمن لاخ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) سرزمین اهریمن ، جای شّر و فساد.
-
بر
فرهنگ فارسی معین
و بوم (بَ رُ) (اِمر.) زمین ، سرزمین .
-
لاخ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) سرزمین یا مکان انباشته از چیزی ناخوشایند. مثل سنگلاخ .
-
ام القری
فرهنگ فارسی معین
( ~. قُ را) [ ع . ] (اِ.) 1 - مهم ترین و ارزش مندترین سرزمین . 2 - مجازاً مکه .
-
اماکن
فرهنگ فارسی معین
(اَ کِ) [ ع . ] جِ امکنه . جج . مکان ؛ جاها، جای ها، سرزمین ها. ؛~ متبرکه زیارتگاه ها و بناهای مقدس ، قبور ائمه .
-
فارس
فرهنگ فارسی معین
(رْ) 1 - (اِ.) قوم پارس که در جنوب ایران ساکن بودند. 2 - نام سرزمین پارس . 3 - (ص .) ایرانی .
-
مستعمره
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ مِ رِ) [ ع . مستعمرة ] (اِمف .) سرزمین یا کشوری که حکومتش زیر نظر یک کشور قوی تر بیگانه باشد. ج . مستعمرات .
-
بوم
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] ( اِ.) 1 - سرزمین ، ناحیه . 2 - زمین شیار نکرده . 3 - جا، مقام . 4 - سرشت ،طبیعت . 5 - پارچه قاب گرفته ای که روی آن نقاشی کنند. 6 - زمینة پارچة زردوزی شده .
-
ذمه
فرهنگ فارسی معین
(ذِ مِّ) [ ع . ذمة ] (اِ.) 1 - کفالت ، ضمانت . 2 - عهد، پیمان . ؛ اهل ~ اهل کتاب از زرتشتیان ، یهودیان و ترسایان که در سرزمین مسلمان زندگی کنند (با شروط ذمه ).
-
نوار
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (اِ.) 1 - رشته ای پهن مانند تسمه که از پشم یا پنبه یا ابریشم می بافند. 2 - رشتة باریک مغناطیسی شده مانند: نوار ضبط صوت یا ویدئو. 3 - ناحیة باریک و دراز از یک سرزمین . 4 - هر چیز که به شکل رشته ای باریک درآمده .
-
غرب
فرهنگ فارسی معین
(غَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پنهان شدن . 2 - دور شدن . 3 - (اِ.) یکی از چهار جهت اصلی ، جای فرو شدن آفتاب ، باختر. 4 - سرزمین های واقع در غرب (اعم از اروپا آمریکا).
-
آرامی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) قومی از قبایل سامی نژاد که نسبشان به «آرام » (اِرَم ) پسر سام بن نوح می رسد. این قوم در قرن دوازده ق .م . به سرزمین های سوریه و شمال بین النهرین حمله بردند و بر دمشق و حلب دست یافتند. زبان منسوب به این قوم را زبان آرامی گویند.
-
صفحه
فرهنگ فارسی معین
(صَ حَ یا حِ) [ ع . صفحة ] (اِ.) 1 - رویه و سطح چیزی . ج . صفحات . 2 - کنارة چیزی ، جانب . 3 - چهره ، صورت . 4 - در فارسی هر یک از دو سوی یک ورق کاغذ، مقوا و مانند آن . 5 - صفحة مدوری که روی آن موسیقی یا آواز یا گفتار ضبط شده است و به کمک گرامافون به...