کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سردسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سرکرده
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دِ) (اِمر.) رییس ، سردسته .
-
سرگروه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ) (اِمر.) سردسته ، رییس قوم .
-
لیدر
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ انگ . ] (اِ.) رهبر، سردسته .
-
باشی
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (ص .اِ.) سرور، رئیس ، سردسته ، سردار.
-
سرجنبان
فرهنگ فارسی معین
( ~ . جُ) (ص فا.) بزرگتر صنف یا طایفه ، سردسته .
-
سردمدار
فرهنگ فارسی معین
(سَ دَ) (ص فا.) سردسته ، رییس .
-
سرخیل
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خِ) (ص مر. اِمر.) آن که در رأس خیل قرار دارد، سردسته .
-
سرخس
فرهنگ فارسی معین
(سَ رَ) (اِ.) گیاهی است از ردة نهان - زادان آوندی که سردستة گروهی از آن ها به نام گروه سرخس ها می باشد. این گیاه دارای ساقه های زیرزمینی است که از فواصل مختلف آن برگ های هوایی خارج می شوند.
-
کبر
فرهنگ فارسی معین
(کَ بِ) [ معر. ] (اِ.) گیاهی است از ردة دو لپه ای های جدا گلبرگ که سردستة تیره ای به نام کبرها می باشد. بوته های گیاه مزبور اکثر به شکل درختچه می باشد و گاهی هم به صورت درخت درمی آید.
-
اسپیروژیر
فرهنگ فارسی معین
(اِ رُ) ( اِ.) این گیاه سردستة آلگ های سبز است که جزو ریسه دارانند. به صورت نوارهای باریک تا 15 سانتیمتری در جوی های آب دیده می شود که معمولاً آن را جل وزغ خوانند. ریسه هایش به علت داشتن ماده کلروفیل سبز رنگند.
-
زنبق
فرهنگ فارسی معین
(زَ بَ) (اِ.) گیاهی است پایا از راستة تک لپه ای ها جزو گروهی که جام و کاسة رنگین دارند و سردستة زنبقی ها می باشند. این گیاه دارای ساقة زیرزمینی نشاسته دار و گل های رنگین معطر است .
-
نعناع
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.)گیاهی است از تیرة دو لپه ای های پیوسته گلبرگ که سردستة تیرة نعناعیان می باشد و جز سبزی های خوراکی است . این گیاه همة آثار نیرو دهنده و باد شکن و خلط آور را دارا است . ؛ ~ داغِ چیزی را زیاد کردن چیزی را زیاد بزرگ و مهم جلوه دادن .
-
سگ
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ په . ] (اِ.) پستانداری از راستة گوشتخواران که سردستة تیرة خاصی به نام سگ سانان می باشدو دارای نژادهای مختلف است که تاکنون 200 نژاد از آن شناخته شده ، شامة وی بسیار قوی است و در کارهای مختلف خدمات با ارزشی به انسان می کند. ؛ ~ صاحبش را نشناختن...
-
شاه پسند
فرهنگ فارسی معین
(پَ سَ) (اِمر.) گیاهی است زیبا که سردستة تیره شاه پسندها است و جزو ردة دولپه ای های پیوسته گلبرگ است . ساقة این گیاه چارگوش و زاویه دار و برگ هایش بیضوی دراز با دندانه های عمیق است . گل هایش به رنگ های سفید و قرمز و بنفش و زرد و آبی و غیره دیده شده ا...
-
کاسنی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) گیاهی است علفی و پایا از تیرة مرکبان که در حقیقت سردستة این تیره است . دارای ساقة خشن و برگ های تلخ مزه و پوشیده از کرک . گل های آبی و گاه سفید و قرمز دارد. برگ های این گیاه در تداوی بیماران مبتلا به تب نوبه مورد استفاده قرار می گیرد، تلخک .