کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرخاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرخاب
فرهنگ فارسی معین
(سُ) (اِمر.) ماده ای سرخ رنگ که زنان به گونة خود مالند، گلگونه .
-
جستوجو در متن
-
بلغونه
فرهنگ فارسی معین
(بُ نِ) ( اِ.) سرخاب .
-
ژغاره
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) سُرخاب ، غازه .
-
زغاره
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) سرخاب ؛ غازه ، گلگونه .
-
ولغونه
فرهنگ فارسی معین
(وُ نِ) (اِ.) سُرخاب .
-
غازه
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (اِ.) گلگونه ، سرخاب .
-
غنجار
فرهنگ فارسی معین
(غَ نْ) (اِ.) سرخاب .
-
گنجار
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (اِ.) سرخاب .
-
والگونه
فرهنگ فارسی معین
(نَ یا نِ) (اِمر.) آلگونه ؛ سُرخاب .
-
غلغونه
فرهنگ فارسی معین
(غُ نِ) (اِمر.) گلگونه ، سرخاب .
-
غنج
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) گلگونه ، سرخاب ، مجازاً آرایش .
-
آرنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) ( اِ.) 1 - رنگ ، لون . 2 - سُرخاب . 3 - گونه ، روش .
-
گوناب
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) سرخی ای که زنان برای زیبایی به چهرة خود مالند، گلگونه ، سرخاب ، غازه .
-
آلگونه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِمر.) سُرخاب ، گلگونه ، مادة سرخ رنگی که زنان به گونة خود مالند. آلغونه نیز گویند.