کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دار
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) جایی که در آن سکونت کنند، سرای ، خانه .
-
اسپرلوس
فرهنگ فارسی معین
(اِ پَ) ( اِ.) کاخ ، سرای پادشاهان .
-
بقاع
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] ( اِ.) جِ بقعه ؛ خانه ها، سرای ها.
-
سراپرده
فرهنگ فارسی معین
(سَ پَ دَ یا دِ) (اِمر.) پرده سرای .
-
مهذار
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (ص .) بیهوده گوی ، یاوه - سرای .
-
قاص
فرهنگ فارسی معین
(صّ) [ ع . ] (اِ.) قصه گو، داستان سرای .
-
فنا
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . فناء ] (اِ.) پیش سرای که فراخ و گشاده باشد.
-
تیمچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ) (اِمصغ .) 1 - کاروان سرای کوچک . 2 - بازار.
-
دارالحزن
فرهنگ فارسی معین
(رُ لْ حُ) [ ع . ] (اِمر.) سرای اندوهناک ، بیت الحزن .
-
دارالفناء
فرهنگ فارسی معین
( ~. فَ) [ ع . ] (اِمر.)1 - سرای نیستی . 2 - کنایه از: دنیا.
-
خانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ په . ] (اِ.) 1 - اتاق . 2 - سرای ، دار. ؛~ بخت رفتن کنایه از: شوهر کردن .
-
دارالاماره
فرهنگ فارسی معین
( ~. اِ رَ) [ ع . دارالامارة ] (اِمر.) 1 - سرای امیر. 2 - شهرِ محل اقامت امیر یا سلطان .
-
دارالبقاء
فرهنگ فارسی معین
(رُ بَ) [ ع . ] (اِمر.) 1 - سرای پایداری . 2 - (کن .) عالم آخرت ، جهان دیگر. مق دارالفناء.
-
سرا
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (اِ.)= سرای : 1 - خانه ، مکان . 2 - بنای عالی . 3 - پسوند مکان : کاروانسرا.
-
سراچه
فرهنگ فارسی معین
(سَ چَ یا چِ)(اِمصغ .)1 - سرای کوچک . 2 - خلوت خانه . 3 - صندوقچه ای که درون صندوق بزرگی قرار گیرد.