کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سراپرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سراپرده
فرهنگ فارسی معین
(سَ پَ دَ یا دِ) (اِمر.) پرده سرای .
-
جستوجو در متن
-
خرگاه
فرهنگ فارسی معین
(خَ) (اِمر.) خیمة بزرگ ، سراپرده .
-
تاژ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - خیمه ، سراپرده . 2 - لطیف ، نازک .
-
طارم
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ معر. ] (اِ.) تارم ؛ خرگاه ، سراپرده .
-
فسطاط
فرهنگ فارسی معین
(فُ یا فِ) [ ع . ] (اِ.) خیمه ، سراپرده .
-
خیم
فرهنگ فارسی معین
(خِ یَ) [ ع . ] (اِ.) جِ خیمه ؛ چادرها، سراپرده ها.
-
خیمه
فرهنگ فارسی معین
(خِ مِ) [ ع . خمیة ] (اِ.) چادر، سراپرده . ؛ ~روی آب زدن کنایه از: کار بی ثبات یا زیان آور کردن .
-
سرادق
فرهنگ فارسی معین
(سُ دِ) [ معر. ] (اِ.) 1 - سراپرده ، خیمه . 2 - چادری که بالای صحن خانه کشند. ج . سرادقات .
-
شادروان
فرهنگ فارسی معین
(دُ یا دَ رْ) [ په . ] (اِ.) 1 - چادر، سراپردة بزرگ . 2 - فرش گران بها. 3 - شاه نشین .