کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سخن گویی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سخن پراکنی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پَ کَ)(اِمر.)پخش همگانی گ فتارهای رادیویی .
-
سخن چین
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص فا.) خبربَر، جاسوس .
-
سخن فروش
فرهنگ فارسی معین
( ~ . فُ) (ص فا.) 1 - شاعر. 2 - متملق .
-
فراخ سخن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . سُ خَ) (ص مر.) پرحرف ، پُرسخن .
-
گرم سخن
فرهنگ فارسی معین
( ~ .سُ خَ)(ص مر.) خوش صحبت ، خوش گفتار.
-
جستوجو در متن
-
نطوق
فرهنگ فارسی معین
(نُ) [ ع . ] (اِمص .) سخن گویی .
-
گویندگی
فرهنگ فارسی معین
(یَ دِ) (حامص .) 1 - سخن گویی ، نطق . 2 - خوانندگی (آواز)، قوالی .
-
اغلاق
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) دربستن . 2 - سخن را پیچیده گفتن . 3 - (اِمص .) پیچیده گویی .
-
رک گویی
فرهنگ فارسی معین
(رُ) (حامص .) (عا.) با صراحت سخن گفتن ، صاف و پوست کنده حرف زدن .
-
نغم
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) آهسته سراییدن . 2 - آهسته سخن گفتن . 3 - (اِمص .) آهسته - سرایی . 4 - آهسته گویی . 5 - (اِ.) سخن آهسته ؛ نغمه .