کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سخن بزرگ یا قلنبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سخن پراکنی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پَ کَ)(اِمر.)پخش همگانی گ فتارهای رادیویی .
-
سخن چین
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص فا.) خبربَر، جاسوس .
-
سخن فروش
فرهنگ فارسی معین
( ~ . فُ) (ص فا.) 1 - شاعر. 2 - متملق .
-
فراخ سخن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . سُ خَ) (ص مر.) پرحرف ، پُرسخن .
-
گرم سخن
فرهنگ فارسی معین
( ~ .سُ خَ)(ص مر.) خوش صحبت ، خوش گفتار.
-
جستوجو در متن
-
سترگ
فرهنگ فارسی معین
(سُ یا سَ یا س تُ) [ په . ] (ص .) 1 - بزرگ ، عظیم . 2 - بزرگ جُثه . 3 - ستیزه جو. 4 - خشمگین ،لجوج . 5 - مغرور، خود بزرگ بین .
-
چمچه
فرهنگ فارسی معین
(چَ یا چُ یا چِ) (اِ.) کفگیر، قاشق بزرگ .
-
چمدان
فرهنگ فارسی معین
(چَ مِ) [ روس . ] (اِمر.) کیف بزرگ چرمی یا برزنتی یا غیره که هنگام سفر لباس ها یا لوازم دیگر را در آن نهند.
-
بیگلر
فرهنگ فارسی معین
(لَ) [ تر. ] (ص مر.) 1 - امیر. 2 - بزرگ شهر یا طایفه .
-
جوله
فرهنگ فارسی معین
(جُ لِ یا لَ) (اِ.) 1 - تیردان ، ترکش . 2 - خارپشت بزرگ .
-
جامل
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - گله شتر یا شتربانان . 2 - قبیله بزرگ .
-
چلسه
فرهنگ فارسی معین
(چَ سَ یا س ) (ص .) خرد، کوچک ؛ مق . بزرگ .
-
نهنگ
فرهنگ فارسی معین
(نَ یا نِ هَ) (اِ.) بالن ، نوعی ماهی بسیار بزرگ دریایی .
-
هفت برادران
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ دَ) (اِمر.) هفت ستارة دب اکبر یا خرس بزرگ .