کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سخره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سخره
فرهنگ فارسی معین
(سُ رَ یا رِ) [ ع . سخرة ] (ص .) 1 - زیر - دست . 2 - مسخره . 3 - کسی که به کار بی مزد گمارده شود. 4 - (اِ.) کار بی مزد و اجرت .
-
واژههای مشابه
-
سخره گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص فا.) 1 - کسی که مردم را به بیگاری می گیرد. 2 - کسی که به زیر دستانش سخت می گیرد.
-
واژههای همآوا
-
صخره
فرهنگ فارسی معین
(صَ رِ) [ ع . صخرة ] (اِ.) سنگ بزرگ و سخت .
-
جستوجو در متن
-
ساخر
فرهنگ فارسی معین
(خِ) [ ع . ] (اِفا.) سخره کننده ، مسخره کننده .
-
خندستان
فرهنگ فارسی معین
(خَ دِ یا دَ) (اِمر.) 1 - افسوس ، سخره ، لاغ . 2 - مجلس مسخرگی ، معرکة مسخرگی . 3 - کنایه از: لب و دهان معشوق .