کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سحاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سحاب
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] (اِ.) ابر، واحد سحابه . ج . سحایب .
-
واژههای همآوا
-
صحاب
فرهنگ فارسی معین
(ص ) [ ع . ] (اِ.) جِ صاحب .
-
جستوجو در متن
-
میغ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) [ په . ] ابر، سحاب .
-
قطره دزد
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دُ) [ ع - فا. ] (ص مر. اِمر.) 1 - (کن .) آفتاب ، خورشید. 2 - ابر، سحاب .
-
ابر
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (اِ.) 1 - تودة عظیم بخار آب ، میغ ، سحاب . 2 - اسفنج دریایی یا مصنوعی که با آن مثل یک کیسه یا لیف بدن را شستشو دهند؛ ابر حمام .
-
آب دزد
فرهنگ فارسی معین
(دُ) (اِمر.) 1 - منفذی درون زمین که آب و نم از آن نفوذ کند. 2 - مجرای آب . 3 - ابر، سحاب ، قطره دزد. (فره )
-
سحابی
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (ص .) 1 - منسوب به سحاب ؛ ابری . 2 - ابر مانندی متشکل از گازهای بسیار رقیق و کم دما که در اثر نور ستارگان مجاور خود قابل رؤیت می شوند.