کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ستایش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ستایش
فرهنگ فارسی معین
(س یِ) [ په . ] (اِمص .) 1 - مدح . 2 - پرستش . 3 - شکر، سپاس .
-
جستوجو در متن
-
افدستا
فرهنگ فارسی معین
(اَ دِ) (اِمر.) ستایش شگفت ، نیکوترین ستایش .
-
سپاس
فرهنگ فارسی معین
(س ) (اِ.) ستایش ، شکر.
-
مدیح
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) ستایش .
-
یشت
فرهنگ فارسی معین
(یَ شْ) (اِ.) 1 - پرستش ، ستایش . 2 - بخشی از اوستا در ستایش آفریدگار و امشاسپندان .
-
ستایشگاه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) 1 - محل ستایش . 2 - بخشی از قصیده و غزل که شاعر در آن از نسیب و تشبیب به ستایش ممدوح گریز زند، شریطه ، مخلص . (?(ستایشگر ( ~. گَ) (ص فا.) ستایش کننده ، ستاینده ، کسی که دیگری را بستاید.
-
حمد
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (اِمص .) ستایش ، ثناگویی .
-
ممدوح
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) ستایش شده ، مدح شده .
-
نیایش
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ په . ] (اِمص .) دعا، ستایش .
-
محمود
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) ستوده ، ستایش کرده شده .
-
تحمید
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) ستودن ، ستایش کردن .
-
ستاییدن
فرهنگ فارسی معین
(س دَ) [ په . ] (مص م .) ستایش کردن .
-
ستودن
فرهنگ فارسی معین
(سُ دَ) [ په . ] (مص م .) مدح کردن ، ستایش کردن .
-
ستوده
فرهنگ فارسی معین
(سُ دِ) (ص مف .) مدح شده ، ستایش شده .