کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سبوس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
فخفره
فرهنگ فارسی معین
(فَ فَ رِ) (اِ.) 1 - سبوس آرد گندم یا جو. 2 - نخاله ، زنگ زده . 3 - کهنه و مانده .
-
خشکه
فرهنگ فارسی معین
(خُ کِ) (اِ.) 1 - هرچیز خشک . 2 - آردی که سبوس آن را نگرفته باشند. 3 - فولاد. 4 - پلوی بدون روغن . 5 - بهای چیزی به نقد.
-
خشکار
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (اِمر.) = خشگار: 1 - آردی که سبوس نگرفته باشند. 2 - نانی که از آرد مذکور گیرند. 3 - نوعی شیرینی که از آرد مذکور سازند و در ولایات شمالی در شهرهای ساحلی بحر خزر مصرف کنند.