کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سبو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سبو
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (اِ.) 1 - کوزة سفالی . 2 - ظرف شراب .
-
واژههای مشابه
-
سبو شکستن
فرهنگ فارسی معین
(سَ. ش کَ تَ) (مص ل .) 1 - نومید شدن . 2 - اظهار عجز کردن .
-
جستوجو در متن
-
اناء
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] ( اِ.) ظرف ، سبو.
-
دن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ ع . ] (اِ.) خم قیراندود که بزرگتر از سبو باشد.
-
منده
فرهنگ فارسی معین
(مَ دِ) (اِ.) سبو، کوزة شکسته .
-
گره
فرهنگ فارسی معین
(گَ رَ) [ معر. ] (اِ.) ظرف آب ، سبو.
-
بستو
فرهنگ فارسی معین
(بَ) ( اِ.) 1 - سبو، کوزة سفالین . 2 - چوبی که ماست را بر هم زنند تا مسکه و دوغ از هم جدا گردد.
-
جره
فرهنگ فارسی معین
(جَ رِّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - دام برای شکار آهو و غیره . 2 - خرمهره . 3 - سبو.
-
فخار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (اِ.) 1 - سفال ، گل خشک . 2 - سبو. 3 - در فارسی به معنای کوزه گر.
-
سنگ
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ په . ] 1 - (ص .) وقار، اعتبار. 2 - (ق ) آهستگی ، آرامش . 3 - نام عمومی مواد کانی است که به طور طبیعی به یکدیگر چسبیده و متراکم شده است و در نتیجه تودة نسبتاً سفتی را به وجود آورده است . 4 - وزنه ای جهت سنجش سنگینی . 5 - دو قطعه سنگ به ابعاد ک...