کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سبد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سبد
فرهنگ فارسی معین
(سَ بَ) (اِ.) ظرفی که از الیاف گیاهی یا شاخه های نازک درست کنند.
-
جستوجو در متن
-
تفت
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) سبد چوبین که در آن میوه جا دهند.
-
لوده
فرهنگ فارسی معین
(لَ دِ) (اِ.) سبد، کواره .
-
زبیل
فرهنگ فارسی معین
(زَ یا زِ) [ ع . ] (اِ.) زنبیل ، سبد.
-
سفط
فرهنگ فارسی معین
(سَ فَ) [ معر. ] (اِ.) سبد، زنبیل .
-
کواره
فرهنگ فارسی معین
(کَ رَ یا رِ) (اِ.) = کوار: سبد، زنبیل .
-
چبین
فرهنگ فارسی معین
(چُ) (اِ.) سبد چوبی ، سبدی که از چوب بید بافند.
-
داموز
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (اِمر.) 1 - سبد 2 - پاروی بزرگ برف روبی .
-
سله
فرهنگ فارسی معین
(سَ لَّ یا لُِ) [ ع . سلة ] (اِ.) سبد، زنبیل .
-
کلج
فرهنگ فارسی معین
(کَ یا کِ) (اِ.) سبد گرمابه و کناس که بدان سرگین و پلیدی ها را کشند.
-
تبنگو
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ) (اِ.) 1 - زنبیل ، سبد. 2 - ظرفی که در آن نان یا غله ریزند.
-
گل
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ انگ . ] (اِ.) 1 - دروازه ، در بازی هایی مانند فوتبال ، جایی که باید توپ داخل آن شود تا امتیاز به دست بیاید. 2 - امتیازی که پس از عبور توپ از دروازه یا سبد یک تیم به تیم مقابل تعلق گیرد.
-
بسکتبال
فرهنگ فارسی معین
(بَ کِ) [ انگ . ] (اِمر.) نوعی ورزش با توپ که در آن دو تیم پنج نفری در زمین مخصوص بازی می کوشند که توپ را با دست از حریف بگیرند و از یک سبد توری که بر پایه بلندی قرار دارد عبور دهند.
-
دول
فرهنگ فارسی معین
(دُ) (اِ.) 1 - ظرف چرمین یا فلزی که با آن آب کشند. 2 - ظرفی که در آن شیر دوشند. 3 - سبد. 4 - برج دلو. 5 - (کن .) آلت رجولیت .