کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سایه 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سایه خشک
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خُ) (ص مر.) تنبل .
-
سایه زده
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ دَ) (ص مف .) جن زده .
-
سایه شکن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ش کَ)(ص فا.) روشن کننده .
-
سایه گرفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گِ رِ تَ)(مص ل .) پناه بردن .
-
سایه آمیز
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص .) مجازاً، ناخالص .
-
سایه افکندن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اَ کَ دَ) (مص ل .) حمایت کردن .
-
سایه پوش
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) سایبان .
-
سبک سایه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . یَ یا یِ) (ص مر.) کنایه از: زودگذر.
-
گران سایه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . یِ) (ص مر.) کنایه از: شخص عالی مق ام .
-
جستوجو در متن
-
ظلال
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (اِ.) جِ ظل ؛ سایه ها.
-
اظلال
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص ل .) سایه افکندن .
-
کنف
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (اِ.) 1 - جانب ، کرانه ، طرف . 2 - نگاه داری ، حمایت . 3 - سایه ، ظل .
-
ظلال
فرهنگ فارسی معین
(ظِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - سایبان . 2 - سایة ابر.
-
نسر
فرهنگ فارسی معین
(نَ سَ) (اِ.) 1 - خانة پشت به آفتاب ، قسمت جنوبی حیاط . 2 - خانه مانندی که در سایة کوه از چوب و علف سازند.