کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سایه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
نش
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (اِ.) سایه ، جایی که سایه باشد.
-
مظل
فرهنگ فارسی معین
(مُ ظِ لّ) [ ع . ] (اِفا.) سایه انداز، سایه دار.
-
بادبانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) ( اِ.) سایه بان .
-
پرهیب
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) شبح ، سایه .
-
نسار
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (اِ.) جایی که سایه باشد.
-
دام ظله
فرهنگ فارسی معین
(مَ ض لُِ) [ ع . ] (جملة دعایی ) سایه اش پاینده باد، بر دوام و پایدار باد سایة وی .
-
سایبان
فرهنگ فارسی معین
(یَ یا یِ) (اِمر.) سایه بان ، چتر، چادر یا چیز دیگری که برای جلوگیری از آفتاب برپا کنند. سایوان و سایه گاه نیز گفته اند.
-
ظلال
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (اِ.) جِ ظل ؛ سایه ها.
-
ظلیل
فرهنگ فارسی معین
(ظَ) [ ع . ] (ص .) جای سایه دار.
-
اظلال
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ ظل ؛ سایه ها.
-
اظلال
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص ل .) سایه افکندن .
-
ظلول
فرهنگ فارسی معین
(ظُ) [ ع . ] (اِ.) جِ ظل ؛ سایه ها.
-
استضلال
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) میل به سایه و در آن نشستن .
-
تظلیل
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص ل .) سایه افکندن ، سایبان درست کردن .
-
ظلال
فرهنگ فارسی معین
(ظِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - سایبان . 2 - سایة ابر.