کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سامانۀ جابهجایی خطی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
لیفتراک
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ انگ . ] (اِ.) نوعی چرثقیل برای بلند کردن و جابه جایی بارهای سنگین ، افرازه . (فره ).
-
سیگنال
فرهنگ فارسی معین
[ فر - انگ . ] (اِ.) امواج الکتریکی یا الکترومغناطیسی که برای جابه جایی اطلاعات استفاده می شود، نشانک . (فره ).
-
گسل
فرهنگ فارسی معین
(گُ سَ) (اِ.) شکست در بخشی از پوستة جامد زمین که باعث جابه جایی چینه ها می شود.
-
گردش
فرهنگ فارسی معین
(گَ دِ) (اِمص .) 1 - گردیدن ، دور زدن . 2 - حرکت . 3 - تحول . 4 - پیچ و خم ، چین و شکن . 5 - جابه جایی . 6 - رفتن به جایی برای هواخوری و تفریح یا تماشا.
-
ترانزیت
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - عبور کالا از کشوری به کشور دیگر بدون پرداخت گمرگ . 2 - بخشی از جابه جایی مسافر و کالا بین مبدأ و مقصد که مستلزم عبور از کشور ثالث باشد، گذری . (فره ).
-
ویلچر
فرهنگ فارسی معین
(چِ) [ انگ . ] (اِ.) صندلی چرخ داری که از آن برای کمک به حرکت و جابه جایی بیماران و معلولان استفاده می شود، چرخک . (فره ).
-
تاختگاه
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - جایی برای تمرین اسب - سواری . 2 - خطی که اسب های دونده در اسب دوانی در آن می دوند.
-
مفرق
فرهنگ فارسی معین
(مَ رَ یا رِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - خطی که از شانه زدن و دو قسمت کردن موها در وسط سر پیدا می شود. 2 - جایی که راه ها منشعب می شود. ج . مفارق .
-
دیسک
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) 1 - هر نوع صفحة گرد و تخت آهنین . 2 - صفحه ای گرد و غضروفی در میان مهره ها که جابه جایی آن ایجاد درد می کند. 3 - نوعی صفحة گرد با وزنی حدود دو کیلوگرم که در ورزش پرتاب دیسک از آن استفاده می کنند. 4 - حافظة جانبی کامپیوتر برای نگه داری س...
-
خط
فرهنگ فارسی معین
(خَ طّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - اثر و نشانة قلم بر کاغذ و غیره . 2 - نوشته . 3 - نویسندگی . 4 - فرمان . 5 - کنایه از: موی صورت که تازه در آمده . 6 - فاصلة بین دو نقطه (ریاضی ). 7 - مسیر ویژة رفت و آمد پیوستة یک یا چند وسیلة نقلیه . 8 - خوشنویسی . 9 - مرا...