کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سال ویژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بزرگ سال
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) سالمند، مسن .
-
سال دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) به یاد مرده یک سال پس از مرگ او اطعام کردن .
-
سال گردش
فرهنگ فارسی معین
(گَ دِ) (اِمص .) گردش سال ، تحویل سال .
-
سال گرفتن
فرهنگ فارسی معین
(گِ رِ تَ) (مص م .) مراسم سالگرد شخص مرده را برگزار کردن .
-
سال زده
فرهنگ فارسی معین
(زَ دِ یا دَ) (ص مف .) (عا.) 1 - آفت - دیده ، آسیب دیده (محصول ). 2 - درختان میوه ای که بار نداده باشند.
-
سال شمار
فرهنگ فارسی معین
(شُ) (اِ.) تقویم .
-
سال گره
فرهنگ فارسی معین
(گِ رِ) (اِمر.) روز شروع سال نو از عمر کسی ، جشن تولد.
-
فراخ سال
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) سالی که در آن محصول فراوان باشد.
-
کهن سال
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) سالخورده .
-
جستوجو در متن
-
پارسی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) 1- منسوب به پارس ، پارسی . 2 - ایرانی . 3- زرتشتی به ویژه زرتشتی ساکن هندوستان . ج . پارسیان . 4- زبان مردم پارس ، فارسی ؛ماه های ~دوازده ماه سال شمسی ایرانیان : فروردین ، اردیبهشت ، خرداد، تیر، مرداد، شهریور، مهر، آبان ، آذر، دی ، به...