کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سالن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سالن
فرهنگ فارسی معین
(لُ) [ فر. ] (اِ.) تالار، محوطه ای برای اجتماع افراد زیاد.
-
جستوجو در متن
-
تالار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) اتاق بزرگ ، سالن .
-
اسکواش
فرهنگ فارسی معین
(اِ کُ) [ انگ . ] (اِ.) نوعی ورزش دو یا چهار نفره با راکت و توپ مخصوص در سالنی کوچک که جای زدن توپ دیوارهای سالن است .
-
غرفه
فرهنگ فارسی معین
(غُ فِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - بالاخانه ، بام . 2 - اتاق یا قسمتی مجزا از یک سالن .
-
فوتسال
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) نوعی بازی فوتبال با مقررات و توپ ویژه که در سالن سرپوشیده بین دو تیم پنج نفره برگزار می شود، فوتبال سالنی .
-
لژ
فرهنگ فارسی معین
(لُ) [ فر. ] (اِ.)1 - جایی خاص در تماشا - خانه ها. 2 - بخش ممتاز سالن سینما، دورترین بخش از پرده . 3 - جایگاه (فره ) .