کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساعت زنانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ساسون
فرهنگ فارسی معین
[ روس . ] (اِمر.) نوعی دوخت درز و چین در لباس زنانه .
-
سوار
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ع . ] (اِ.) دستبند زنانه ، دست برنجن .
-
نیم تنه
فرهنگ فارسی معین
(تَ نِ) (اِمر.) لباس کوتاه مردانه یا زنانه .
-
ماکسی
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) پیراهن یا دامن زنانة بلند تا مچ پا.
-
پاچین
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.)1 - بخش پایینی دیوار. 2 - دامن زنانه چین دار.
-
چاقچور
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) شلوار گشاد و بلند زنانه ، که از کف پا تا کمر را می پوشاند.
-
سالو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) جامة سفید و تنگ که از آن دستار و لباس زنانه درست می کردند.
-
شانل
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - نوعی طرح لباس زنانه . 2 - نوعی طرح زیورآلات .
-
مینی ژوپ
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) پیراهن یا دامن زنانة کوتاه ، تا چند سانتی متر بالاتر از زانو.
-
کت
فرهنگ فارسی معین
(کُ) [ فر. ] (اِ.) نیم تنة آستین دار مردانه و زنانه .
-
تنکه
فرهنگ فارسی معین
(تُ نُ کِ یا کَ) (اِ.) 1 - شلوار کوتاه که تا سر زانو باشد. 2 - شلوار کوتاه زنانه یا مردانه .
-
خرازی
فرهنگ فارسی معین
(خَ رّ) [ ع - فا. ] (اِمر.) دکانی که در آن مهره ، آینه ، گردن بند و زیورآلات زنانه به فروش می رسد.
-
دالبر
فرهنگ فارسی معین
(بُ) (ص مف .) برشی به شکل هفت «7» و هشت «8» که جهت زیبایی در لبة بعضی از لباس های زنانه و یا پرده داده می شود.
-
دکلته
فرهنگ فارسی معین
(دِ کُ تِ) [ فر. ] (ص . اِ.) لباس زنانه که قسمت بالاتنة آن باز است .
-
زرک
فرهنگ فارسی معین
(زَ رَ) (اِ.) یک قلم از هفت قلم مواد آرایشی زنانه و آن خالی بود که به وسیلة سرمه روی صورت ایجاد می کردند.