کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سازهدندانپزشک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دندان پزشک
فرهنگ فارسی معین
( ~. پِ زِ) (اِمر.)کسی که دندان رامعالجه کند، طبیب دندان .
-
پزشک
فرهنگ فارسی معین
(پِ زِ) [ په . ] (ص . اِ.)کسی که حرفه اش معالجه امراض است ، طبیب .
-
سازه
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (اِمر.) 1 - ساختار، ساختمان . 2 - عامل (ریاضی ). 3 - واحد نحوی زبان (زبان - شناسی ).
-
سازه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ طبر. ] (اِ.) جاروب ، جارور.
-
دندان
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] (اِ.) بخش سخت و محکم در دهان جانوران که عمل جویدن را انجام می دهد. ؛~ کسی گیر کردن کنایه از: عاشق یا خواهان شدن . ؛ ~ تیز کردن کنایه از: آماده یا خواستار به دست آوردن چیزی شدن . ؛ ~روی جگر گذاشتن کنایه از: شکیبایی کردن . ؛~ کندن ...
-
روان پزشک
فرهنگ فارسی معین
( ~. پِ زِ) (اِ.) پزشکی که در رشتة روان پزشکی تخصص گرفته است .
-
با دندان
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (ص .) استوار در کار، نیرومند.
-
باب دندان
فرهنگ فارسی معین
(بِ دَ) (ص مر.) چیزی که با ذوق و سلیقه جور دربیاید.
-
بن دندان
فرهنگ فارسی معین
(بُ نِ دَ) (اِمر.) 1 - ریشه دندان . 2 - لثه . 3 - قصد، اراده . 4 - فرمانبرداری و اطاعت با میل و رغبت .
-
دندان آپریش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) خلال .
-
دندان زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) 1 - گزیدن . 2 - گاز زدن . 3 - (کن .) خصومت ورزیدن ، کینه خواستن . 4 - (کن .) برابری کردن . 5 - (کن .) چسبیدن . 6 - میل کردن ، طمع کردن .
-
دندان مزد
فرهنگ فارسی معین
( ~. مُ) (اِمر.) پول یا جنسی که پس از اطعام مساکین به آنان دهند.
-
دندان نمودن
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ دَ)(مص ل .) خشم نشان دادن ، ترسانیدن .
-
دندان نهادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. نَ دَ) (مص م .) کنایه از: 1 - قبول کردن . 2 - رغبت نمودن . 3 - طمع بستن .
-
دندان آفریز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) نک دندان آپریش .