کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سارک
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِ.) سار سیاه .
-
شارک
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِ.) سار.
-
کاتوره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (ص .) سرگشته ، سرگردان ، شیفته - سار.
-
سارنگ
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِ.) 1 - سار. 2 - سازی است مانند کمانچه که با آرشه نواخته می شود.
-
سارو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) پرنده ای است سیاه رنگ کمی بزرگتر از سار که خال های سفید هم دارد.
-
معکوس
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) نگون سار، سرنگون ، برعکس ، وارونه .
-
انجیرخوار
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا) (اِمر.) پرنده ای از راستة گنجشکان مانند سار، دارای منقاری نسبتاً قوی و تا حدی کج .
-
خشنسار
فرهنگ فارسی معین
(خَ شَ) [ = خشن + سار = سر ] (اِمر.) نوعی مرغابی بزرگ که سری سفید دارد و تنش تیره گون است و به سیاهی زند.
-
کاسیک
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) [ فر. ] پرنده ای است سیاه رنگ به اندازة سار از راستة سبکبالان ، بومی آمریکای جنوبی ، پرهای پشت آن زرد طلایی است .
-
سیاه سر
فرهنگ فارسی معین
(سَ) = سیه سر: 1 - (ص مر.) آن چه که سرش سیاه باشد. 2 - (اِمر.) قلم (که سرش را در مرکب زنند). 3 - سیاه سار. 4 - (کن .) زن بیچاره و بینوا. 5 - گناهکار.