کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) شتر.
-
سار
فرهنگ فارسی معین
(پس .) 1 - در آخر بعض کلماتِ مرکب به معنی «سر» آید: سبکسار. 2 - در آخر بعضی کلمات مرکب پسوند مکان است که بیشتر معنای کثرت و انبوهی را می رساند. چشمه - سار. 3 - از ادات تشبیه که معنای مانند و شبیه را می رساند: بادسار.
-
سار
فرهنگ فارسی معین
[ ساره . ] (اِ.) پرده .
-
سار
فرهنگ فارسی معین
[ اوست . ] 1 - (اِ.) رنج ، محنت ، آزار. 2 - (ص .) رنجور.
-
سار
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) پرنده ای است شبیه گنجشک اما بزرگتر از آن که بیشتر به شکار ملخ می پردازد.
-
واژههای مشابه
-
آسیمه سار
فرهنگ فارسی معین
( ~.)(ص مر.)سرآسیمه ،آسیمه سر.
-
چشمه سار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) 1 - زمینی که در آن چشمه بسیار باشد. 2 - سرچشمه .
-
زاغ سار
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) کنایه از: سخت دل و ظالم .
-
زیرک سار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) باهوش .
-
سیمه سار
فرهنگ فارسی معین
(مَ یا مِ) (ص مر.) حیران ، سرگشته .
-
واژههای همآوا
-
ثار
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] 1 - (مص ل .) کینه کشیدن . 2 - (اِ.) خون . 3 - کینه .
-
سعر
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ع . ] (اِ.) نرخ ، ج . اسعار.