کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ساده لوح
فرهنگ فارسی معین
( ~ . لَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) 1 - با - خلوص . 2 - ساده دل . 3 - ابله .
-
ساده نویسی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) (حامص .) استفاده از جملات ساده و روان در نوشتن .
-
جستوجو در متن
-
دخو
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) ساده لوح ، کودن .
-
زودباور
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (ص مر.) ساده لوح .
-
نسود
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (ص .) نرم و ساده .
-
لوت
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) پسر ساده ، امرد، تاز.
-
آب پز
فرهنگ فارسی معین
(پَ)(اِمر.)آنچه که در آب ساده و بی - روغن پخته شده باشد.
-
بحت
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] (ص .) ناب ، ساده ، ویژه .
-
پپه
فرهنگ فارسی معین
(پَ پِ) ( اِ.) (عا.) ساده لوح ، گول .
-
پخمه
فرهنگ فارسی معین
(پَ مِ) (ص .) (عا.) ساده لوح ، بی عرضه .
-
ساد
فرهنگ فارسی معین
(ص .) مخفُفِ ساده ، ناآمیخته ، بی نقش و نگار.
-
سست ریش
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) ضعیف النفس ، ساده لوح .
-
شال
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نوعی پارچة ساده یا گلدار که از پشم یا کرک بافند.
-
شوربا
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) آش ساده که با برنج و انواع سبزی پخته شود.
-
شمل
فرهنگ فارسی معین
(شَ مَ) (اِ.) چارق ، کفش چرمی ساده .