کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساخته شده از نی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ساخته آمدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ دَ) (مص ل .) آماده شدن .
-
ساخته کاچار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) با اسباب و وسایل .
-
جستوجو در متن
-
نیین
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (ص نسب .) منسوب به نی ؛ ساخته شده از نی .
-
حصیر
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (اِ.) بوریا، فرشی که از نی یا برگ خرما بافته شده باشد.
-
نی
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) سازی بادی از ساقة نی با چوب باریک و پنج سوراخ .
-
فلوت
فرهنگ فارسی معین
(فُ) [ فر. ] (اِ.) از سازهای بادی شبیه به نی که دهنی ندارد و نفس نوازنده از راه سوراخی که در کنار سر لوله تعبیه شده وارد ساز می شود.
-
پفک
فرهنگ فارسی معین
(پُ فَ) (اِمصغ .) 1 - پف کرده ، ورم کوچک . 2 - نوعی تنقلات که با تخم مرغ و مواد دیگر سازند. 3 - نی ای است که مهرهای گلی خشک شده را با دمیدن از آن پرتاب کنند.
-
نی قلیان
فرهنگ فارسی معین
(نِ قَ) 1 - (اِمر.) نی ای که از آن قلیان سازند. 2 - (ص مر.) (عا.) شخص لاغر اندام .
-
قره نی
فرهنگ فارسی معین
(قَ رَ. نِ) [ تر - فا. ] (اِ.) نی بزرگ که از چوب و فلز ساخته می شود.
-
قلم نی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) (اِمر.) قلمی که از ساقة نی تراشند و برای خوش نویسی به کار برند.
-
بوریا
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) حصیر، حصیری که از نی شکافته می بافند.
-
فتوت
فرهنگ فارسی معین
(فُ تُ وَّ) [ ع . فتوة ] (اِمص .) 1 - جو ا نی . 2 - جوانمردی ، کرم ، بخشندگی . ؛ ~نامه کتابی که در آن اصول و آداب فتوت نوشته شده است .
-
قشم
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - خوردن ، بسیار خوردن . 2 - شکستن برگ خرما و نی و جز آن . 3 - گوشت پخته و سرخ شده . ج . قشوم .
-
وقت
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - مقداری از زمان که برای امری فرض شده ، هنگام ، زمان . ج . اوقات . 2 - دوره ، عصر. 3 - فرصت . 4 - نوبت . 5 - فصل . ؛ ~ گل نی کنایه از: وقتی که هرگز نخواهد آمد، هیچ وقت .