کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سابق عام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سابق الذکر
فرهنگ فارسی معین
(بِ قُ لْ ذِ) [ ع . ] (ص مر.)پیش - گفته ، مذکور.
-
جستوجو در متن
-
عام المنفعه
فرهنگ فارسی معین
(مُّ لْ مَ فَ عَ) [ ع . عام المنفعة ] (ص مر.) آن چه که سودش به عموم برسد.
-
عام
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) سال .
-
شاهراه
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) راهی که وسعت دارد، راه عام ، جاده اصلی و بزرگ .
-
اعم
فرهنگ فارسی معین
(اَ عَ مّ) [ ع . ] 1 - (ص تف .)عام تر، شامل تر. 2 - (ص .) گروه بسیار.
-
داستان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - سرگذشت . 2 - قصه ، حکایت . 3 - مشهور ، زبانزد خاص و عام .
-
دانشق
فرهنگ فارسی معین
(نِ شَ) [ تر. ] (اِ.) = دانشمق : 1 - اجتماع برای مشورت ، کنکاج . 2 - مجلس مشورت ، مجلس عام .
-
عام
فرهنگ فارسی معین
(مّ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) همه را فراگیرنده ، شامل . 2 - (اِ.) همه ، همگان ، همگانی .
-
اپیدمی
فرهنگ فارسی معین
(اِ دِ) [ فر. ] (اِ.) عارضه یا بیماری عام ، بیماری ای که به عموم مردم سرایت کرده باشد، مسری ، همه گیر (فره ).
-
بقل
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] (اِ.) هر گیاهی که زمین بدان سبز گردد، اسم عام سبزی ها و علوفه های خوراکی ؛ سبزی ، تره ؛ ج . بقول .
-
خوان یغما
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ یَ) [ فا - تُر ] (اِمر.) 1 - سفره ای که برای عموم مردم بگسترانند و صلای عام در دهند. 2 - مجازاً غارت ، چپاول .
-
خاص
فرهنگ فارسی معین
(صّ) [ ع . ] (ص .) 1 - ویژه ،برگزیده . 2 - منفرد، ممتاز. 3 - برگزیدة قوم . ؛ ~ و عام همة افراد، افراد برگزیده و افراد عادی .
-
ملا
فرهنگ فارسی معین
(مَ لَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - گروه مردم . 2 - اشراف قوم . ؛ ~ عام آشکارا، در حضور مردم . ؛ ~اعلی عالم بالا، جهان فرشتگان .
-
موقوفه
فرهنگ فارسی معین
(مُ فَ) [ ع . موقوفة ] (اِ.) ملکی که درآمد آن برای کارهای عام المنفعه یا اموری که واقف تعیین کرده اختصاص داده شده .