کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیر خاکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زیر آمدن
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) (مص ل .) مغلوب شدن ، باختن .
-
زیر سبیلی
فرهنگ فارسی معین
(س ) (ق مر.) (عا.) نادیده ، به روی خود نیاوردن .
-
آب زیر کاه
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) 1 - آبی که در زیر خار و خاشاک پنهان ماند. 2 - (کن .) آدم زرنگ و موذی . 3 - مکار، حیله گر.
-
زیر و بالا
فرهنگ فارسی معین
(رُ) (ص مر.) سخن ناراست ، سخن آمیخته به دروغ .
-
واژههای همآوا
-
زیرخاکی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب . اِ.) اشیای عتیقه که از زیر خاک بیرون آورند.
-
جستوجو در متن
-
اغبر
فرهنگ فارسی معین
(اَ بَ) [ ع . ] (ص .) 1 - گردآلود. 2 - خاکی رنگ ، خاکی .
-
خاکی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) 1 - منسوب به خاک ، زمینی . مق آبی . 2 - ساکن کرة زمین ، آدمی . ج . خاکیان . 3 - (کن .) درویش .
-
غبرا
فرهنگ فارسی معین
(غَ) [ ع . غبراء ] (ص .) مؤنث اغبر، گرد - آلود، خاکی رنگ .
-
خاک و خل
فرهنگ فارسی معین
(کُ خُ) (اِمر.) گرد و خاک انباشته بر کف زمین های خاکی .
-
خر
فرهنگ فارسی معین
خاکی (خَ) (اِمر.) جانوری است از دستة بندپایان با اندامی کوچک و خاکستری رنگ که در جاهای نمور و تاریک زندگی می کند.
-
ارتشی
فرهنگ فارسی معین
(اَ تِ) (ص نسب .) 1 - منسوب و مربوط به ارتش . 2 - آن که در ارتش کار می کند. 3 - به رنگ لباس های نظامی ، خاکی .
-
پشه
فرهنگ فارسی معین
(پَ ش ِ یا شِّ) (اِ.) حشره ای از راستة دو بالان جزو ردة بندپاییان که دارای اقسام و گونه های متعدد است : آنوفل ، مالاریا، خاکی و مانند آن .
-
فاخته
فرهنگ فارسی معین
(خْ تِ) [ ع . فاختة ] (اِ.) کوکو، پرنده ای است خاکی رنگ شبیه کبوتر و کمی کوچک تر از آن که دور گردنش طوقی سیاه دارد.