کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیر بغل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زیر آمدن
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) (مص ل .) مغلوب شدن ، باختن .
-
زیر سبیلی
فرهنگ فارسی معین
(س ) (ق مر.) (عا.) نادیده ، به روی خود نیاوردن .
-
آب زیر کاه
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) 1 - آبی که در زیر خار و خاشاک پنهان ماند. 2 - (کن .) آدم زرنگ و موذی . 3 - مکار، حیله گر.
-
زیر و بالا
فرهنگ فارسی معین
(رُ) (ص مر.) سخن ناراست ، سخن آمیخته به دروغ .
-
جستوجو در متن
-
بغل
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] ( اِ.) استر، قاطر. ج . بغال .
-
بغل
فرهنگ فارسی معین
(بَ غَ) ( اِ.) 1 - پهلو، کنار. 2 - جانب ، طرف .
-
آغُش
فرهنگ فارسی معین
(غُ) ( اِ.) آغوش ، بغل .
-
آگوش
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) آغوش ، بغل .
-
حضن
فرهنگ فارسی معین
(حِ) [ ع . ] (اِ.) بغل ، آغوش .
-
ستر
فرهنگ فارسی معین
(سَ تَ) (اِ.) استر، بغل .
-
کلک
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) بغل ، آغوش .
-
آغوشیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) در بغل گرفتن ، در بر کشیدن .
-
بغال
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] ( اِ.) جِ بغل ؛ استران .
-
پخلوچه
فرهنگ فارسی معین
(پَ چِ) غِلغِلَک ، خنداندن کسی از طریق تحریک شکم یا بغل .