کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیبارو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
جمیله
فرهنگ فارسی معین
(جَ لِ) [ ع . جمیلة ] (ص .) زن زیبارو.
-
مهپاره
فرهنگ فارسی معین
(مَ رِ) (ص مر.) زیبا، زیبارو.
-
صنم
فرهنگ فارسی معین
(صَ نَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - بت . 2 - مجازاً: معشوق ، زیبارو.
-
مقبول طلعت
فرهنگ فارسی معین
( ~. طَ عَ) [ ع . ] (ص مر.)زیبارو، به غایت زیبا.
-
غزال
فرهنگ فارسی معین
(غَ) [ ع . ] (اِ.)1 - آهو. 2 - کنایه از: معشوق ، زیبارو.
-
مصبح
فرهنگ فارسی معین
(مُ بِ) [ ع . ] (ص .) 1 - سحرخیز. 2 - زیبارو.
-
اصبح
فرهنگ فارسی معین
(اَ بَ) [ ع . ] (ص .) 1 - خوب رو، زیبارو. 2 - مویی که سفید مایل به سرخ باشد.
-
فغ
فرهنگ فارسی معین
(فَ) [ سغ . ] (اِ.) = بغ : 1 - بت ، صنم . 2 - معشوق ، دلبر. 3 - زیبارو.