کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زکی
فرهنگ فارسی معین
(زَ) [ ع . ] (ص .) 1 - پاک ، پاکیزه . 2 - پارسا. ج . ازکیاء.
-
زکی
فرهنگ فارسی معین
(زِ کّ) (شب جم .) (عا.) هنگام اعتراض همراه با انکار و تعجب به کار می رود، دِکی .
-
واژههای همآوا
-
ذکی
فرهنگ فارسی معین
(ذَ) [ ع . ] (ص .) 1 - زیرک ، هوشیار. 2 - تند - بوی .
-
جستوجو در متن
-
ازکیا
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (ص . اِ.) جِ زکی ؛ پاکان .
-
زکیه
فرهنگ فارسی معین
(زَ یِّ) [ ع . زکیة ] (ص .) مؤنث زکی .
-
زرشک
فرهنگ فارسی معین
(زِ رِ) (اِ.) 1 - درختچه ای است با برگ های دندانه دار و گل های خوشه ای زرد رنگ که میوة آن کوچک و قرمز رنگ و بیضوی است . ر یشه و برگ و میوة آن به مصارف دارویی و خوراکی می رسد. 2 - (عا.) لفظی حاکی از خشم و اعتراض مترادف «آی زکی ».