کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زور دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حرف زور
فرهنگ فارسی معین
( ~ ) [ ع - فا. ] (ص مر.) سخن ناحق ، سخن تحکم آمیز و ناروا.
-
زور زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص ل .) (عا.) نهایت تلاش خود را کردن .
-
جستوجو در متن
-
تپاندن
فرهنگ فارسی معین
(تَ دَ) (مص م .) چپاندن ، چیزی را به زور در ظرفی جا دادن .
-
چپانیدن
فرهنگ فارسی معین
(چَ دَ) (مص م .) چیزی را با زور و فشار میان چیز دیگر جا دادن .
-
قیاقولان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) گرفتن گردن و سر حریف در زیر بغل و زور دادن .
-
باج سبیل
فرهنگ فارسی معین
(جِ س ِ) (اِمر.)با زور و قلدری و به ناحق پول و وجه یا جنس و امثال آن از کسی گرفتن و آن غالباً با «گرفتن » و «دادن » استعمال شود.
-
جنگ
فرهنگ فارسی معین
(جَ) (اِ.) 1 - جدال ، ستیز. مق آشتی . 2 - ناسازگاری ، کشمکش . 3 - برخورد مسلحانه . مق صلح . ؛ ~ زرگری جنگ ساختگی و مصلحتی با کسی برای فریب دادن دیگران . ؛~ روانی تبلیغات و سایر اقدامات طرح - ریزی شده که به منظور نفوذ در عقاید، احساسات ، رفتار...