کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) بازی ای گروهی که در آن یک نفر در حالی که نفس خود را حبس کرده و با گفتن کلمة «زو» به سمت گروه مقابل می رود و تا وقتی که بدون نفس کشیدن این کلمه را بر زبان می آورد می تواند اعضای گروه مقابل را بزند و از بازی خارج کند مگر این که خود به وسیلة آن ها...
-
زو
فرهنگ فارسی معین
(زُ) (اِ.) دریا.
-
واژههای مشابه
-
زو کشیدن
فرهنگ فارسی معین
(کِ دَ) (مص ل .) (عا.) اصطلاحی است در باز الک دولک که طرف مغلوب باخته باید در مسافت معینی بدون تازه کردن نفس بدود.
-
واژههای همآوا
-
ذو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) [ ع . ] صاحب ، دارنده . در عربی در حالت رفع «ذو» و در حالت جر «ذی » و در حالت نصب «ذا» می گویند.
-
جستوجو در متن
-
مراوغت
فرهنگ فارسی معین
(مُ وَ غَ) [ ع . مراوغة ] (مص ل .) 1 - عیب جویی کردن . 2 - کشتی گرفتن ، زو ر آزمایی کردن . 3 - یکدیگر را فریب دادن .
-
حلزون
فرهنگ فارسی معین
(حَ لَ) [ ع . ] (اِ.) جانوری از ردة شکم - پاییان ج زو شاخة نرم تنان که در حدود 3500 گونه از آن شناخته شده و در سراسر کرة زمین در خشکی و کنار نهرها زیست می کنند وبرخی از گونه های آن دریازی هستند، لیسک .