کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زهاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زهاب
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (اِمر.) 1 - آبی که از شکاف سنگ یا چشمه تراوش کند. 2 - چشمة جوشان .
-
واژههای همآوا
-
ذهاب
فرهنگ فارسی معین
(ذَ) [ ع . ] (مص ل .) رفتن ، شدن ، گذشتن .
-
ذهاب
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) جِ ذهبه ؛ باران های ریز و بسیار.
-
ذهاب
فرهنگ فارسی معین
(ذِ) [ ع . ] (اِ.) جِ ذهب . 1 - زرده های تخم مرغ . 2 - پیمانه های اهل یمن .
-
جستوجو در متن
-
نبک
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (اِ.) زهاب ، جایی کنار چشمه یا رودخانه که آب باریکی از آن خارج می شود.
-
فنطاس
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - حوضچه ای در کشتی که زهاب آب های کشتی در آن جمع گردد. 2 - بشکه ای در کشتی که در آن آب شیرین ریزند. 3 - کاسه ای که بدان آب شیرین تقسیم کنند؛ ج . فناطیس .