کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنگ در پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زنگ تفریح
فرهنگ فارسی معین
(زَ گِ تَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) فاصلة کوتاه پس از پایان یک جلسه درس که به شاگردان امکان می دهد از کلاس بیرون بروند و به بازی یا استراحت پردازند.
-
زنگ زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ. زَ دَ) (مص ل .) زنگار گرفتن فلز و آیینه و مانند آن .
-
گوش به زنگ
فرهنگ فارسی معین
(بِ. زَ)(ص مر.) منتظر، مترصد، آمادة عمل .
-
جستوجو در متن
-
صیقل
فرهنگ فارسی معین
(صَ یا ص قَ) [ ع . ] (ص .) 1 - آن که شمشیر و مانند آن را بزداید و جلا دهد، جلا دهنده ، زداینده . 2 - در فارسی : زدودگی زنگ از فلزات و مانند آن .
-
چهارپاره
فرهنگ فارسی معین
( ~. رِ) (اِمر.) = چاپاره . چارپاره : 1 - زنگ های کوچکی که رقاصان به هنگام رقص در انگشتان کنند و به تناسب ضرب موسیقی آن را به صدا در آورند. 2 - نوعی رقص که در قدیم معمول بوده . 3 - نوعی از گلوله ای است که در شکار با تفنگ به کار می رود و معمولاً شکاره...
-
طلا
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - زر؛ فلزیست زرد رنگ گران بها و کمیاب که بسیار شکل پذیر، چکش خوار و قابل تورق و مفتول شدن می باشد. در مجاورت آب و هوا نیز زنگ نمی زند. 2 - مجازاً گران بها، نایاب .