کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنگزدگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زدگی
فرهنگ فارسی معین
(زَ دِ) (حامص .) 1 - خراش یا پارگی اندک در سطح چیزی . 2 - حالت نارضایتی و نومیدی و خستگی .
-
زنگ
فرهنگ فارسی معین
(زَ) [ په . ] (اِ.) آلتی فلزی که به گردن چهارپایان آویزان کنند.
-
زنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - اکسید آهن ، ماده ای سبز رنگ که در اثر ترکیب اکسیژن و آهن بوجود می آید. 2 - پرتو ماه و آفتاب . 3 - زنگی ، سیاه پوست . 4 - کنایه از: غم ، اندوه ، شب ، تیرگی .
-
مصیبت زدگی
فرهنگ فارسی معین
(مُ بَ. زَ دَ) [ ع - فا. ] (حامص .) 1 - در رنج و بلا بودن . 2 - ماتم زدگی . 3 - بدبختی ، بیچارگی .
-
زنگ تفریح
فرهنگ فارسی معین
(زَ گِ تَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) فاصلة کوتاه پس از پایان یک جلسه درس که به شاگردان امکان می دهد از کلاس بیرون بروند و به بازی یا استراحت پردازند.
-
زنگ زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ. زَ دَ) (مص ل .) زنگار گرفتن فلز و آیینه و مانند آن .
-
گوش به زنگ
فرهنگ فارسی معین
(بِ. زَ)(ص مر.) منتظر، مترصد، آمادة عمل .