کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زنگی
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (ص نسب .) سیاه پوست .
-
واژههای مشابه
-
دایره زنگی
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ) (اِمر.) یکی از سازهای ضربی که به دور آن زنگ ها یا حلقه های فلزی آویخته اند.
-
زنگی مزاج
فرهنگ فارسی معین
(زَ. مِ) [ فا - ع . ] (ص مر.) کسی که همواره شاد و خوشحال باشد.
-
جستوجو در متن
-
طار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) داریه زنگی .
-
تاه
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) زنگی که بر روی شمشیر و امثال آن نشیند.
-
زنجی
فرهنگ فارسی معین
(زَ نْ) (ص نسب .) نک زنگی .
-
گله
فرهنگ فارسی معین
(گُ لِ یا لَ) (اِ.) زلف پیچیده و مجعد زنان چون موی زنگی .
-
آیینة پیل
فرهنگ فارسی معین
( ~ء ) (اِمر.) 1 - طبل یا دُهُل بزرگ که آن را بر پیل می نواختند. 2 - جرس و زنگی که بر پیل می آویختند.
-
زنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - اکسید آهن ، ماده ای سبز رنگ که در اثر ترکیب اکسیژن و آهن بوجود می آید. 2 - پرتو ماه و آفتاب . 3 - زنگی ، سیاه پوست . 4 - کنایه از: غم ، اندوه ، شب ، تیرگی .