کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زنگ
فرهنگ فارسی معین
(زَ) [ په . ] (اِ.) آلتی فلزی که به گردن چهارپایان آویزان کنند.
-
زنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - اکسید آهن ، ماده ای سبز رنگ که در اثر ترکیب اکسیژن و آهن بوجود می آید. 2 - پرتو ماه و آفتاب . 3 - زنگی ، سیاه پوست . 4 - کنایه از: غم ، اندوه ، شب ، تیرگی .
-
واژههای مشابه
-
زنگ تفریح
فرهنگ فارسی معین
(زَ گِ تَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) فاصلة کوتاه پس از پایان یک جلسه درس که به شاگردان امکان می دهد از کلاس بیرون بروند و به بازی یا استراحت پردازند.
-
زنگ زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ. زَ دَ) (مص ل .) زنگار گرفتن فلز و آیینه و مانند آن .
-
گوش به زنگ
فرهنگ فارسی معین
(بِ. زَ)(ص مر.) منتظر، مترصد، آمادة عمل .
-
جستوجو در متن
-
مورچانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) زنگ آهن .
-
زنگار
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (اِ.) زنگ فلزات ، آیینه و جز آن .
-
جرس
فرهنگ فارسی معین
(جَ رَ) [ ع . ] (اِ.) زنگ ، درای .
-
جلجل
فرهنگ فارسی معین
(جُ جُ) [ ع . ] (اِ.) زنگوله ، زنگ .
-
ناقوس
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) زنگ کلیسا. ج . نواقیس .
-
بزداغ
فرهنگ فارسی معین
(بِ یا بُ) ( اِ.) ابزاری که به وسیلة آن زنگ آیینه ، تیغ و مانند آن را بزدایند.
-
پزداغ
فرهنگ فارسی معین
(پِ) (اِ.) بزداغ ، ابزاری برای زدودن زنگ تیغ یا شمشیر.
-
بیدمال
فرهنگ فارسی معین
(اِمص .) پاک کردن زنگ از روی آیینه ، شمشیر و سلاح های دیگر به وسیلة چوب بید و چوب های دیگر.