کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زننده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زننده
فرهنگ فارسی معین
(زَ نَ دِ) (ص فا.) 1 - نامطبوع ، زشت . 2 - نوازندة ساز.
-
جستوجو در متن
-
مفتری
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) افتراء زننده ، تهمت زننده .
-
طاعن
فرهنگ فارسی معین
(عِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - نیزه زننده . 2 - طعنه - زننده ، عیب جویی کننده .
-
متقارع
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ رِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - قرعه زننده میان یکدیگر. 2 - نیزه زننده با هم .
-
قارح
فرهنگ فارسی معین
(ر ِ) [ ع . ] (اِفا.) زخم زننده .
-
بزان
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (ص فا.) جهنده ، جست زننده .
-
صایح
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . صائح ] (اِفا.) صیحه زننده .
-
منادی
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) جار زننده ، جارچی .
-
قادح
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ ع . ] (اِفا.) سرزنش کننده ، طعنه زننده .
-
لاسع
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ع . ] (اِفا.) گزنده ، نیش زننده .
-
مایج
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . مائج ] (اِفا.) موج زننده .
-
مطعن
فرهنگ فارسی معین
(مِ عَ) [ ع . ] (ص .) بسیار نیزه زننده به دشمن .
-
پتگر
فرهنگ فارسی معین
(پَ گَ) (ص فا.) آهار زننده ، آهار کننده .
-
تابزن
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (ص فا. اِمر.) = تاب زننده : سیخ کباب .