کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پادیر
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) ستونی که زیر دیوار شکسته می زنند تا فرو نیفتد.
-
جاست
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) جایی که انگور را در آن لگد زنند تا شیرة آن برآید.
-
شپیل
فرهنگ فارسی معین
(ش ) (اِ.) سوت ، سوتی که با دهان زنند.
-
کن
فرهنگ فارسی معین
(کِ) (اِ.) بخیه ، بخیه ای که به لباس یا چیز دیگر زنند.
-
گورک
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِ.) سنگی که گازران جامه بر آن زنند و شویند.
-
گورماست
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) = گوره ماست : 1 - ماستی که از شیر گورخر باشد. 2 - ماست چکیده ای است که شیر خام در آن داخل کنند و بر هم زنند و خورند و گاه آب غوره یا سماق در آن زنند.
-
آهار
فرهنگ فارسی معین
( اِ.)مایعی که از نشاسته یا کتیرا درست می کنند و به پارچه می زنند تا سفت و براق شود.
-
پشل
فرهنگ فارسی معین
(پَ پِا شَ یا ش ِ) (اِ.) دو چیز که بر یکدیگر زنند تا صدا کند، دو چیز است که با یکدیگر بگیرند و بکوبند.
-
پتاره
فرهنگ فارسی معین
(پَ رِ) (اِ.) قلم موی درشت که با آن آهار به پارچه می زنند.
-
تازنگ
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (اِ.) ستونی از گچ و سنگ که زیر سقف خانه می زنند.
-
تبنجه
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ جِ) (اِ.) = تپانچه : سیلی که به صورت زنند؛ تپانچه ، طپانچه .
-
درنا
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) فوطه و دستار تافته و به هم پیچیده که بدان کسی را کتک زنند.
-
سقلمه
فرهنگ فارسی معین
(سُ قُ مَ یا مِ) [ تر. ] (اِ.) = سقرمه : ضربتی که با مشت به پهلوی کسی زنند.
-
کوب
فرهنگ فارسی معین
(اِمص .) 1 - صدمه ، ضربه . 2 - آلتی که فیلبانان فیل را با آن زنند.
-
لهنج
فرهنگ فارسی معین
(لَ هَ) (اِ.) 1 - سنگی که گازران جامه بر آن زنند و شویند. 2 - فسان .