کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زندگی گیاهی یک ناحیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آب زندگی
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ زِ دِ) (اِمر.) نک آب حیات .
-
جستوجو در متن
-
حوضه
فرهنگ فارسی معین
(حُ ض یا ضَ)(اِ.) [ ع . ] 1 - ناحیه یا منطقه ای که آب های آن به یک جا می ریزد. 2 - ناحیه ای که از آب یک رودخانه مشروب می شود.
-
داخلی
فرهنگ فارسی معین
(خِ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - درونی ، اندرونی . 2 - مربوط به داخل یک کشور یا یک ناحیه یا یک مؤسسه و غیره .
-
پریاخته
فرهنگ فارسی معین
(پُ. تِ) (اِمر.) یک فرد از موجودات گیاهی یا جانوری که بدنش بیش از یک یاخته داشته باشد، جانور و گیاه پرسلولی .
-
تاج خروس
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (اِمر.) گیاهی یک ساله با گل های سرخ که بلندی آن به یک متر می رسد و ا نواع مختلف دارد.
-
تک لپه
فرهنگ فارسی معین
(تَ. لَ پِ) (اِمر.) گیاهی که دانة آن دارای یک بخش یا یک لپه است مانند گندم .
-
پایا
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) 1 - پاینده ، پایدار. 2 - محکم . 3 - گیاهی که بیش از یک یا دو سال باقی بماند.
-
عدس
فرهنگ فارسی معین
(عَ دَ) [ ع . ] (اِ.) گیاهی یک ساله از تیرة پروانه واران ، دانه هایش یکی از مواد عالی غذایی است .
-
آب و هوا
فرهنگ فارسی معین
(بُ هَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) مجموع آثار جوّی اعم از سرماو گرما در یک شهر یا ناحیه .
-
جهت
فرهنگ فارسی معین
(جِ هَ) [ ع . جهة ] (اِ.)1 - سوی ، طرف . 2 - در علم جغرافی هر یک از جهات اربعه . 3 - روی . 4 - ناحیه . ج . جهات .
-
شق
فرهنگ فارسی معین
(ش ) [ ع . ] (اِ.) 1 - ناحیه . 2 - کرانه ، سو. 3 - نیمة چیزی . 4 - یک طرف بدن یا بار.
-
نواحی
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.) جِ ناحیه . 1 - کناره ها، کرانه ها. 2 - اطراف شهر و ده . 3 - حدود یک خط ، حوزه .
-
برنج
فرهنگ فارسی معین
( ~.)( اِ.)گیاهی یک ساله که در جاهای گرم و مرطوب می روید، دانة آن یکی از غذاهای اصلی می باشد و انواع مختلف دارد: استخوانی ، بی نام ، طارم ، دم سیاه ، چمپا، صدری و غیره .
-
ترب
فرهنگ فارسی معین
(تُ رُ) (اِ.) گیاهی است یک ساله با برگ های درشت و ریشة چغندر مانند به رنگ های سفید و سیاه که دارای طعم تند و تیزی می باشد.