کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زندهافزار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زنده
فرهنگ فارسی معین
(زَ دِ) (ص .) ژنده ؛ بزرگ ، عظیم .
-
زنده
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) آتش زنه .
-
زنده
فرهنگ فارسی معین
دل ( ~. دِ) (ص مر.) 1 - روشن دل . 2 - شاد، خوش مشرب .
-
افزار
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (اِ.) 1 - ابزار، آلت . 2 - ادویة خوشبو که در غذا ریزند.
-
زنده پیل
فرهنگ فارسی معین
(زَ دِ) [ په . ] (اِمر.) فیل بزرگ .
-
خشک افزار
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ) (اِمر.) دانه های خشک خوردنی مانند عدس ، نخود.
-
دست افزار
فرهنگ فارسی معین
(دَ. اَ) (اِمر.) افزاری که در دست گیرند و با آن کار کنند.
-
دیگ افزار
فرهنگ فارسی معین
(اَ) (اِمر.) = دیگ اوزار. دیگ ابزار: داروهای خوشبویی که در دیگ خوراک پزی ریزند مانند فلفل ، زردچوبه ، زیره ، قرنفل ، دارچین ، هل و غیره ؛ توابل .
-
سخت افزار
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اَ)(اِمر.)1 - قطعه ها و بخش های ثابت الکترونیکی و برقی کامپیوتر. 2 - قطعه و دستگاه های فلزی یک ماشین .
-
نوشت افزار
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ) (اِمر.) لوازم نوشتن از کاغذ و قلم و مداد و غیره ، لوازم التحریر.
-
نرم افزار
فرهنگ فارسی معین
(نَ اَ) (اِ.) مجموعه ای از برنامه ها و داده ها، کتابچة راهنما و مانند آن ها که بتوان آن را برای انجام کار مشخصی با استفاده از کامپیوتر به کار برد.
-
شب زنده دار
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زِ دِ) (ص فا.) آن که شب را بیدار ماند. (به جهت عبادت ، عشق ، دزدی ).