کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زنخ
فرهنگ فارسی معین
(زَ نَ) (اِ.) چانه .
-
واژههای مشابه
-
زنخ زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) (مص ل .) 1 - سخن بیهوده گفتن ، چانه زدن . 2 - سرزنش کردن ، طعنه زدن .
-
ساده زنخ
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ نَ) (ص مر.) جوانی که هنوز ریش درنیاورده .
-
زنخ بر خود زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ. خُ. زَ دَ) (مص ل .) شرمنده شدن ، سرافکنده شدن .
-
زنخ نرم داشتن
فرهنگ فارسی معین
(بودن ) ( ~. نَ. تَ) (مص ل .) کنایه از: موافق بودن ، سازگار بود ن .
-
جستوجو در متن
-
چانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) استخوان زنخ ، فک اسفل . ؛~ خود را خسته کردن حرف های بی نتیجه زدن .
-
ذقن
فرهنگ فارسی معین
(ذَ قَ) [ ع . ] (اِ.) زنخ ، چانه . ج . اذقان .
-
کاچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ) (اِ.) 1 - چانه و زنخ . 2 - خوشی ، طرب . کچول هم گفته شده .
-
کچه
فرهنگ فارسی معین
(کَ چِ) (اِ.) 1 - انگشتر بی نگین . 2 - چانه ، زنخ .
-
مغاکچه
فرهنگ فارسی معین
(مَ چِ) (اِمصغ .) 1 - گودال کوچک . 2 - چاه زنخ .
-
نکاف
فرهنگ فارسی معین
(نُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - آماس بناگوش . 2 - آماسی است در بن زنخ شتر. 3 - بیماری ای است در حلق شتر.