کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زمین شخم شده و نکاشته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زمین خیز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .)1 - عجیب ، شگفتی آور. 2 - محصول کشاورزی .
-
زمین دار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) 1 - مالک . 2 - مرزبان .
-
زمین دوز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) 1 - (اِ.) نوعی خیمه . 2 - (ص مر.) محکم ، استوار.
-
زمین گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) درمانده ، ناتوان .
-
زمین لرزه
فرهنگ فارسی معین
( ~. لَ زِ) (اِمر.) زلزله .
-
هفت زمین
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ) (اِمر.) نک . هفت اقلیم .
-
جستوجو در متن
-
بسارده
فرهنگ فارسی معین
(بَ یا بِ دِ) (ص مف .) 1 - زمین شخم شده . 2 - زمین آبیاری شده برای کاشتن .
-
گاوآهن
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِ.)ابزاری برای کندن و شخم زدن زمین دارای تیغه یا تیغه های فولادی سنگین که به وسیله چهارپا به ویژه گاو بر روی زمین کشیده می شود.
-
جوغ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - چوبی که روی گردن جفت گاو می گذاشتند و گاوآهن را بدان می بستند تا زمین را شیار زده و شخم کنند. 2 - جوی آب .
-
پای
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) 1 - پا. 2 - بخش ، سهم . 3 - مقداری از زمین که با یک گاو می توان شخم زد. 4 - کنایه از: ایستادگی و پایداری .
-
نگنده
فرهنگ فارسی معین
(نَ یا نِ گَ دَ یا دِ) (اِمف .) 1 - آجیده شده (جامه )، بخیه کردن (سوزنی ). 2 - آن چه در زمین و غیره پنهان کنند، دفینه . 3 - دفن شده ، حال شده .
-
ملقی
فرهنگ فارسی معین
(مُ قا) [ ع . ] (اِمف .) 1 - انداخته شده (بر زمین و جز آن ). 2 - املاء کرده .
-
فرخسته
فرهنگ فارسی معین
(فَ خَ تِ) (ص مف .) خسته ، کشته و بر زمین کشیده شده .
-
پای خوشه
فرهنگ فارسی معین
(ش ِ) ( اِ.)زمین پر از گل و لای که به سبب تردد مردم و حیوانات خشک و سخت شده باشد.