کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زمستان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زمستان
فرهنگ فارسی معین
(زَ یا زِ مِ) [ په . ] (اِمر.) چهارمین فصل از فصل های سال .
-
واژههای مشابه
-
زمستان خواب
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا) (ص .) ویژگی جانورانی که در طول زمستان به خواب زمستانی می روند.
-
جستوجو در متن
-
شتاء
فرهنگ فارسی معین
(ش ) [ ع . ] (اِ.) زمستان .
-
قشلاق
فرهنگ فارسی معین
(قِ) [ تر. ] (اِ.) گرمسیر، محل گرم که در زمستان به آنجا کوچ کنند.
-
دنگاله
فرهنگ فارسی معین
(دَ لِ) (اِمر.) قندیل ، آبی که به علت سرمای زمستان ، در هنگام چکیدن یخ زده باشد.
-
هباران
فرهنگ فارسی معین
(هَ بّ) [ ع . ] (اِ.) دو ماه میان زمستان ، از ماه های رومی ؛ کانون اول و کانون دوم .
-
کپنک
فرهنگ فارسی معین
(کِ یا کَ پَ نَ) (اِ.) جامه پشمینه ای که درویشان در زمستان پوشند.
-
برد عجوز
فرهنگ فارسی معین
(بَ دِ عَ) [ ع . ] (ص .) سرمای پیره - زن ، هفت روز آخر زمستان .
-
تارمیغ
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) بخاری که در زمستان بر روی هوا پدید آید و مانند دودی شود و اطراف را تیره و تاریک سازد. تمن ، ماغ ، میغ و نژم نیز گویند.
-
ترخوانه
فرهنگ فارسی معین
(تَ خا نِ) (اِ.) نوعی خوراک ساخته شده از گندم و شیر که آن را پخته به شکل گلوله درمی آورند و خشک کرده برای زمستان نگه می دارند.
-
چارچار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = چهار چهار: روز آخر چلة بزرگ و چهار روز اول چلة کوچک در زمستان که سردترین روزهای سال است .
-
رأس الجدی
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ لْ ج َ دَ) [ ع . ] (اِمر.) بخشی از منطقة البروج به محاذات اول برج جدی . ورود خورشید به این منطقه برابر با اول زمستان است .
-
یخ بندان
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) (اِمر.) 1 - شدت سرمای زمستان و یخ بستن آب . 2 - قسمتی از دوران چهارم زمین شناسی .