کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زمان اوج 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ارگاسم
فرهنگ فارسی معین
(اُ) [ انگ . ] (اِ.) شور شهوانی ، طغیان پیش از اوج لذت جنسی در زن ها.
-
هواگیر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) 1 - اوج گیر، به هوا پرنده . 2 - در هوا صید شده . 3 - هوایی ، آرزومند.
-
هوا گرفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. گِ رِ تَ) (مص ل .) 1 - بالا رفتن ، اوج گرفتن . 2 - پیشرفت کردن ، ترقی کردن .
-
فرارون
فرهنگ فارسی معین
(فَ) (ص .) 1 - مترقی ، پیش رو. 2 - خوب ، عالی . 3 - راست ، مستقیم . 4 - در اصطلاح نجوم به معنی سَعْد، اوج .
-
فراز
فرهنگ فارسی معین
(فَ) [ په . ] 1 - (اِ.) بلندی ، اوج . 2 - سربالایی . 3 - (ص .) باز، گشاده . 4 - بسته . 5 - جمع . 6 - (ق .)کنار، نزد، پیش . 7 - نخست ، ازل .
-
بلندی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) 1 - (ص نسب .) علو، بالایی . مق . پستی ، کوتاهی . 2 - ارتفاع . 3 - درازی ، طول . 4 - بزرگی ، عظمت . 5 - (اِ.) قله (کوه ). 6 - نجد. مق . غور. 7 - اوج ، ذروه .
-
ارتفاع
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) برخاستن ، بلند شدن . 2 - (اِ.) جمع آوری محصول . 3 - بلندی ، اوج . فاصلة بین رأس تا ضلع روبرو. 4 - حاصل زراعت . 5 - بلندی سطح زمین نسبت به سطح دریا. 6 - فاصلة ستاره از افق .