کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زمانه ساز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
رود
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - ساز، ساز زهی . 2 - سرود.
-
ساز و نوا
فرهنگ فارسی معین
(زُ نَ) (اِمر.) ساز و آواز، ساز و سرور.
-
ساز و باز
فرهنگ فارسی معین
(زُ) (ص فا.) = ساز و بازنده : بندباز، ریسمان باز.
-
وسیله ساز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (اِفا.) 1 - سبب ساز، مسبب . 2 - خدای تعالی .
-
ساخت
فرهنگ فارسی معین
1 - (مص مر.) ساختن ، صنعت . 2 - (اِ مص .) آمادگی . 3 - (اِ.) ساز، سامان . 4 - ساز و برگ اسب . 5 - ساختار.
-
ساز دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - نواختن ساز. 2 - آماده ساختن . 3 - ابداع کردن . 4 - نظم و ترکیب دادن ، آراستن .
-
پیکرتراش
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (ص فا.) مجسمه ساز.
-
رود جامه
فرهنگ فارسی معین
(مِ) (اِمر.) ساز زهی .
-
استریلیزه
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ زِ) [ فر. ] (ص .) ضدعفونی شده ، سترون ساز (فره ) .
-
ادب ساز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص فا.)ادب سازنده ، تربیت کننده .
-
بم
فرهنگ فارسی معین
(بَ) ( اِ.) صدای درشت و خشن آدمی و ساز. مق . زیر.
-
پیکرنگار
فرهنگ فارسی معین
(پِ کَ. نِ) (ص فا.)نقاش ، صورت - ساز.
-
چامه سرا
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ) (ص فا.) 1 - آوازخوان . 2 - شاعر، تصنیف ساز.
-
چامه گو
فرهنگ فارسی معین
(ی ) (ص فا.)1- شاعر. 2- سرود - ساز.
-
چلنگر
فرهنگ فارسی معین
(چِ لِ گَ) (اِص .) قفل ساز.