کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زل زل نگاه کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بربر
فرهنگ فارسی معین
(بِ بِ) (ق .) حالتی است برای نگاه کردن و آن مستقیم و معنی دار به کسی یا چیزی نگاه کردن است .
-
حفاظ
فرهنگ فارسی معین
(حِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) نگاه داشتن ، نگاه داری کردن . 2 - (اِ.) ستر، پرده .
-
ضبط
فرهنگ فارسی معین
(ضَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) حفظ کردن ، نگاه داشتن . 2 - گرفتن ، در تصرف آوردن . 3 - (اِمص .) نگاه داری ، حفظ .
-
ابصار
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) دیدن ، نگاه کردن .
-
تحامی
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص ل .) پرهیز کردن ، خود را نگاه داشتن .
-
رمق
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (مص ل .) نگریستن ، نگاه کردن .
-
زیرچشمی
فرهنگ فارسی معین
(چَ) (ق .) نگاه کردن به حالتی که دیگران متوجه نشوند.
-
نگاه داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص م .) 1 - نگه داری کردن . 2 - متوقف ساختن .
-
نگریستن
فرهنگ فارسی معین
(نِ گَ تَ) (مص م .) دیدن ، نگاه کردن .
-
مشاهده
فرهنگ فارسی معین
(مُ هَ دَ) [ ع . مشاهدة ] (مص م .) دیدن ، نگاه کردن .
-
دیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] (مص م .) 1 - نگاه کردن . 2 - زیارت کردن . 3 - عیادت کردن . 4 - صلاح دانستن ، مصلحت دیدن .
-
ملاحظه
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ ظَ یا حِ ظِ) [ ع . ملاحظة ] (مص م .) 1 - نگاه کردن ، مراقبت کردن . 2 - مراعات کردن .
-
احتفاظ
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) نگاه داشتن ، حفظ کردن . 2 - (مص ل .) خویشتن داری کردن .
-
تماشا
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . تماشی ] 1 - (مص م .) دیدن ، نگاه کردن . 2 - (مص ل .) گردش کردن ، راه رفتن .
-
نظاره
فرهنگ فارسی معین
(نِ رِ) [ ع . نظارة ] 1 - (اِمص .) زیرکی ، فراست . 2 - (مص م .) در فارسی : نگاه کردن ، تماشا کردن .